جستجو برای:
سبد خرید 0

بازار دو طرفه فارکس چیست؟سود از معاملات (Long) و (Short)

بازار دو طرفه فارکس

بازار دو طرفه فارکس یه فرصت طلاییه که هم از بالا رفتن قیمت‌ها میشه سود کرد، هم از پایین اومدنشون. فکرشو بکنید، دیگه لازم نیست فقط منتظر رشد بازار باشید! این ویژگی خاص، کلی درهای جدید برای معامله باز می‌کنه.

 

فهمیدن اینکه چطور هم میشه “خرید” (یا همون Long) و هم “فروش” (Short) انجام داد، یکی از اون چیزاییه که فرق یه تازه‌کار با یه حرفه‌ای رو مشخص می‌کنه.

 

ما توی آموزشهایی که برای یادگیری فارکس براتون آماده میکنیم مباحث مختلفی رو میزاریم ولی واقعا این مبحث بازار دو طرفه فارکس یکی از اساسی ترین آموزش هایی هست که باید یاد بگیرین.

 

از اینکه اصلاً این بازار دوطرفه چی هست و چطور کار می‌کنه شروع می‌کنیم، تا برسیم به اینکه چطور میشه تو هر حالی از بازار، چه قیمت‌ها بالا برن چه پایین، پول درآورد.قول میدم بعد از خوندن این مقاله، دیگه هیچ سوالی تو ذهنتون نمونه و با خیال راحت‌تر بتونید تو این بازار فعالیت کنید.

 

 

مفهوم بازار دوطرفه در معاملات مالی

 

وقتی میگیم بازار دو طرفه فارکس، دقیقاً منظورمون چیه؟ شاید بعضی‌هامون که بیشتر تو بازارهایی مثل بورس کار کردیم، این مفهوم یکم برامون جدید باشه.

 

چون اونجاها معمولاً باید یه چیزی رو بخری، صبر کنی گرون بشه، بعد بفروشی. اما تو فارکس، داستان یکم فرق می‌کنه و کلی هیجان‌انگیزتره!

 

تو دنیای بزرگ پول و معامله، بازارها رو میشه از یه نظر به دو دسته تقسیم کرد: یکی اونایی که فقط از یه طرف میشه توشون سود کرد (یک‌طرفه)، یکی هم اونایی که از هر دو طرف راه میدن (دوطرفه).

 

فارکس جزو دسته دومه، یعنی یه بازار دوطرفه درست و حسابی. این یعنی شما لازم نیست فقط بلد باشید از رشد قیمت‌ها سود کنید، از ریزش قیمت‌ها هم میشه کلی فرصت خوب پیدا کرد.

 

 

بازار یک‌طرفه در مقابل بازار دوطرفه
بازار یک‌طرفه در مقابل بازار دوطرفه

 

بازار یک‌طرفه در مقابل بازار دو طرفه فارکس

 

فکر کنید تو یه خیابون یک‌طرفه دارید رانندگی می‌کنید. معلومه که فقط می‌تونید تو یه جهت برید. بازارهای یک‌طرفه هم همین‌طورن.

 

مثلاً تو خرید و فروش سهام به شکل سنتی، شما معمولاً یه سهمی رو می‌خرید به امید اینکه قیمتش بره بالا. اگه رفت بالا، می‌فروشید و سود می‌کنید. اگه اومد پایین، یا باید صبر کنید یا با ضرر بفروشید. انتخاب دیگه‌ای ندارید.

 

حالا بیایید سراغ بازار دوطرفه مثل فارکس. اینجا مثل یه اتوبان دوطرفه می‌مونه. هم می‌تونید تو باند رفت (افزایش قیمت) گاز بدید، هم اگه دیدید مسیر برگشت (کاهش قیمت) خلوت‌تره، از اونجا برید!

 

یعنی شما هم می‌تونید با “خرید” یه ارز به امید بالا رفتن قیمتش سود کنید (به این میگن گرفتن پوزیشن لانگ یا Long).

 

هم می‌تونید پیش‌بینی کنید قیمت یه ارز قراره بیاد پایین و با “فروش” اون، حتی اگه از قبل نداشتینش، سود کنید (به این میگن گرفتن پوزیشن شورت یا Short). به همین راحتی!

 

شاید بپرسید چطوری چیزی که مال ما نیست رو بفروشیم؟ اینجا یه روشی هست به اسم “فروش استقراضی”. بروکر یا همون کارگزار، این امکان رو برامون فراهم می‌کنه. جلوتر کامل توضیح میدم چطور.

 

پس فرق اصلی این دو تا بازار، تو همون دست بازیه که بهتون میدن. تو بازار یه طرفه، شما منتظر روند صعودی هستید؛ تو بازار دوطرفه، هم روند صعودی خوبه، هم روند نزولی!

 

چرا امکان معامله در دو جهت

 

حالا که فهمیدیم فرقشون چیه، بیایید ببینیم چرا این قابلیت معامله تو دو جهت، اینقدر برای ما که تو فارکس کار می‌کنیم، باحاله و یه امتیاز بزرگ حساب میشه.

 

اولین و مهم‌ترین دلیلش اینه که فرصت‌های پول درآوردنمون چند برابر میشه. فکرشو بکنید، تو بازارهای یه طرفه، وقتی بازار حال نداره و همش داره می‌ریزه، اکثر معامله‌گرا یا باید بشینن کنار و منتظر بمونن.

 

یا اینکه خیلی ریسک کنن و تو حرکت‌های کوچیک صعودی که وسط ریزش‌ها اتفاق میفته، وارد بشن. اما تو فارکس، یه روند نزولی قوی، دقیقاً به همون اندازه یه روند صعودی می‌تونه برامون پولساز باشه.

 

دیگه لازم نیست فقط دنبال نقطه‌های خوب برای خرید بگردیم؛ همزمان می‌تونیم دنبال نقطه‌های خوب برای فروش هم باشیم. این یعنی دیگه زمان مرده نداریم! هر روز و هر ساعتی می‌تونه پر از موقعیت‌های خوب باشه.

 

دومین مزیتش، انعطاف‌پذیری خیلی بالا وقتی شرایط بازار عوض میشه. بازارهای مالی که آروم و قرار ندارن! یه روز خوبن، یه روز بد. تحت تاثیر هزار جور چیز، از خبرهای اقتصادی گرفته تا اتفاقات سیاسی، بالا پایین میشن.

 

حالا اگه شما فقط بتونید از یه جهت سود کنید، با هر تغییر مسیر بازار، ممکنه جا بخورید یا پولتون گیر کنه. ولی وقتی هم می‌تونید بخرید و هم بفروشید، انگار که یه آچار فرانسه دستتونه که به هر پیچی می‌خوره.

 

مثلاً اگه حس می‌کنید یه ارز قراره ضعیف بشه، به جای اینکه فقط صبر کنید تا یه ارز دیگه در مقابلش قوی بشه و اونو بخرید، می‌تونید خیلی راحت همون ارز رو بفروشید و از ضعفش سود کنید.

 

یه نکته جالب دیگه از تجربه بگم، گاهی وقتا بازارهای نزولی، یعنی وقتی قیمت‌ها دارن می‌ریزن، حرکتشون خیلی سریع‌تر و تند و تیزتر از بازارهای صعودیه.

 

انگار که وقتی ترس میاد سراغ مردم، زودتر از وقتی که طمع می‌کنن، تصمیم می‌گیرن و می‌فروشن! این می‌تونه برای اونایی که آماده گرفتن پوزیشن‌های فروش هستن، فرصت‌های سود سریع‌تری رو ایجاد کنه.

 

البته این معنیش این نیست که فروش از خرید راحت‌تره یا ریسکش کمتره ها! هر دوتاشون تحلیل و مدیریت ریسک خودشون رو می‌خوان و باید حسابی حواستون جمع باشه.

 

 

درک عمیق بازار دوطرفه فارکس

 

شاید اولش یکم گیج‌کننده به نظر بیاد که چطور میشه چیزی رو که نداری، بفروشی و ازش پول دربیاری! ولی قول میدم با توضیحاتی که میدم، مثل آب خوردن براتون جا بیفته.

 

کل داستان بازار دوطرفه فارکس، روی دو تا پایه اصلی می‌چرخه: یکی معامله خرید (Long Position) و اون یکی معامله فروش (Short Position).

 

هر کدوم از اینا، فلسفه و روش کار خودشون رو دارن و به ما کمک می‌کنن که از پیش‌بینی‌هامون در مورد اینکه قیمت یه جفت ارز قراره بره بالا یا بیاد پایین، نهایت استفاده رو ببریم.

 

اگه این دو تا رو خوب یاد بگیرید، انگار که کلید گاوصندوق فارکس رو پیدا کردید! پس بزن بریم جزئیات هر کدوم رو با هم بشکافیم و ببینیم چه خبره.

 

معامله خرید (Long Position)

 

معامله خرید یا همون پوزیشن “لانگ” خودمون، احتمالاً برای اکثر شما آشناترین نوع معامله‌ست. این همون کاریه که تو اکثر خرید و فروش‌های روزمره‌مون هم انجام میدیم.

 

یعنی یه چیزی رو می‌خریم به این امید که بعداً گرون‌تر بشه و بتونیم با قیمت بالاتری بفروشیمش و یه سودی هم ببریم.

 

تو بازار فارکس هم دقیقاً همینه. وقتی شما مثلاً روی جفت ارز EUR/USD (یورو به دلار آمریکا) یه معامله خرید باز می‌کنید، در واقع دارید میگید “به نظر من یورو قراره نسبت به دلار قوی‌تر بشه و قیمتش بره بالا”.

 

مکانیسم ثبت سفارش خرید

 

وقتی شما دکمه “خرید” یا “Buy” رو برای یه جفت ارز می‌زنید، مثلاً برای EUR/USD با قیمت ۱.۰۹۰۰، اتفاقی که میفته اینه که شما دارید ارز اولی (یورو) رو می‌خرید.

 

برای این خرید، همزمان ارز دومی (دلار) رو می‌فروشید تا پول یورو رو پرداخت کنید. البته اینا همه تو کسری از ثانیه و به صورت الکترونیکی توسط بروکر انجام میشه.

 

شما با این کار، در واقع صاحب مقداری یورو میشید که ارزشش نسبت به دلار دائماً داره با نوسانات بازار تغییر می‌کنه.

 

برای اینکه سفارش خریدتون ثبت بشه، اول باید بگید چقدر می‌خواید بخرید (مثلاً یه لات یا کسری از اون). بعدش هم اگه می‌خواید حرفه‌ای کار کنید، براش یه “حد سود” (Take Profit) و یه “حد ضرر” (Stop Loss) تعریف می‌کنید.

 

حد سود یعنی اگه قیمت به اون نقطه رسید، معامله‌تون اتوماتیک با سود بسته بشه. حد ضرر هم یعنی اگه بازار برعکس رفت، معامله‌تون با یه ضرر مشخص بسته بشه تا بیشتر ضرر نکنید. این دو تا خیلی مهمن!

 

چه زمانی یک معامله‌گر وارد پوزیشن لانگ می‌شود؟

 

سوال اینه که کی باید به فکر خرید بیفتیم؟ معمولاً یه معامله‌گر وقتی تصمیم میگیره یه چیزی رو بخره که تحلیل‌هاش بگن “به احتمال زیاد این قراره بره بالا!”.

 

این تحلیل‌ها می‌تونه شامل دیدن یه روند صعودی روی نمودار باشه، یا پیدا کردن یه الگوی قیمتی خاص، یا اینکه قیمت یه سد مقاومتی مهم رو بشکنه و رد بشه.

 

از طرف دیگه، خبرهای خوب اقتصادی برای یه کشور هم می‌تونه باعث بشه ارزش پولش بره بالا و ما رو به فکر خرید اون ارز بندازه.

 

مثلاً اگه بانک مرکزی اروپا یه خبری بده که نشون از قوی شدن یورو داره، خیلی‌ها میرن سراغ خرید جفت‌ارزهایی مثل EUR/USD.

 

یا مثلاً اگه از روی نمودار ببینید که قیمت یه جفت ارز بعد از کلی بالا و پایین شدن، به یه کفی رسیده که قبلاً هم از همونجا برگشته بالا، این میتونه یه نشونه برای خرید باشه. البته همیشه باید با احتیاط و تحلیل جلو رفت.

 

محاسبه سود و زیان در معاملات خرید (با مثال ساده)

 

حساب کتاب سود و زیان تو معاملات خرید خیلی پیچیده نیست و راحت میشه فهمید.

 

فرض کنید شما یک لات استاندارد از جفت ارز EUR/USD رو تو قیمت ۱.۰۹۰۰ خریدید. (هر لات استاندارد یعنی ۱۰۰,۰۰۰ واحد از ارز اولی، که اینجا یورو هست).

 

حالا شانس با شما یار بوده و قیمت EUR/USD رفته بالا و رسیده به ۱.۰۹۸۰ و شما هم تصمیم می‌گیرید معامله رو ببندید.

 

ببینیم چقدر به نفع شما حرکت کرده: ۱.۰۹۸۰ (قیمتی که فروختید) – ۱.۰۹۰۰ (قیمتی که خریدید) = ۰.۰۰۸۰ یا به عبارتی ۸۰ پیپ (Pip).

 

حالا اگه ارزش هر پیپ برای یه لات استاندارد EUR/USD تقریباً ۱۰ دلار باشه، سود شما میشه: ۸۰ پیپ ضربدر ۱۰ دلار، یعنی ۸۰۰ دلار! نوش جان!

 

حالا خدای نکرده حالت برعکسش رو ببینیم. اگه قیمت به جای اینکه بره بالا، بیاد پایین و مثلاً برسه به ۱.۰۸۵۰ و شما اونجا معامله رو ببندید.

 

چقدر خلاف جهت شما حرکت کرده؟ ۱.۰۹۰۰ (قیمت خرید) – ۱.۰۸۵۰ (قیمت فروش) = ۰.۰۰۵۰ یا ۵۰ پیپ. ضرر شما میشه: ۵۰ پیپ ضربدر ۱۰ دلار، یعنی ۵۰۰ دلار.

 

البته تو دنیای واقعی، یه هزینه خیلی کوچولو هم به اسم “اسپرد” (اختلاف قیمت خرید و فروش بروکر) هست که از سودتون کم میشه یا به ضررتون اضافه میشه.

 

معامله فروش (Short Position)

 

معامله فروش یا پوزیشن شورت. یعنی شما می‌تونید از ریختن قیمت‌ها هم پول دربیارید! وقتی شما روی یه جفت ارز، مثلاً GBP/USD (پوند انگلیس به دلار آمریکا) یه معامله فروش باز می‌کنید، دارید پیش‌بینی می‌کنید که ارزش پوند قراره بیاد پایین.

 

این مفهوم برای خیلی‌ها اولش یکم عجیبه. چون ما عادت کردیم اول یه چیزی رو داشته باشیم، بعد بفروشیمش. ولی اینجا شما اول “می‌فروشید”، بعداً “می‌خرید” (تا پوزیشن رو ببندید).

 

فرض کنید شما می‌دونید قیمت یه کالایی (مثلاً یه گوشی موبایل خاص) قراره تو چند روز آینده بیاد پایین.

 

میرید پیش یه فروشنده، اون گوشی رو ازش به صورت امانی یا اعتباری “قرض” می‌کنید و همون روز تو بازار به قیمت فعلی می‌فروشیدش.

 

چند روز بعد، همونطور که فکر می‌کردید، قیمت گوشی میاد پایین. شما سریع میرید همون مدل گوشی رو با قیمت کمتر می‌خرید و به اون فروشنده پس میدید. تفاوت قیمت فروش اولیه و خرید دوم، میشه سود شما!

 

معاملات فروش تو فارکس هم یه چیزی تو همین مایه‌هاست، فقط به جای گوشی، با ارزها سروکار داریم و به جای فروشنده، بروکر این کار رو برامون انجام میده.

 

این یکی از اون چیزاییه که به نظر من، فارکس رو اینقدر جذاب کرده. خیلی از تریدرهای کارکشته، کلی از سودشون رو از همین معاملات فروش تو بازارهای نزولی درمیارن.

 

 

معامله فروش (Short Position): انتظار کاهش قیمت
معامله فروش (Short Position): انتظار کاهش قیمت

 

مکانیسم ثبت سفارش فروش

 

وقتی شما تو پلتفرم معاملاتی‌تون دکمه “فروش” یا “Sell” رو برای یه جفت ارز، مثلاً USD/CAD (دلار آمریکا به دلار کانادا) فشار میدید، پشت صحنه چه اتفاقی میفته؟

 

بروکر شما، ارز اولی (اینجا دلار آمریکا) رو بهتون “قرض” میده. شما هم بلافاصله اون دلار آمریکا رو تو بازار به قیمت همون لحظه می‌فروشید و در ازاش دلار کانادا می‌گیرید. حالا شما به بروکرتون دلار آمریکا بدهکارید.

 

هدف اینه که قیمت USD/CAD بیاد پایین. یعنی دلار آمریکا نسبت به دلار کانادا ضعیف‌تر بشه و ارزشش کم بشه.

 

اگه پیش‌بینی‌تون درست از آب دربیاد و قیمت بریزه، شما تو یه قیمت پایین‌تر، همون مقدار دلار آمریکایی رو که از بروکر قرض کرده بودید، با پرداخت دلار کانادای کمتری “می‌خرید” و به بروکر پس میدید.

 

تفاوت مقدار دلار کانادایی که اول گرفته بودید با مقدار دلار کانادایی که برای خرید مجدد دلار آمریکا پرداخت کردید، میشه سود شما (البته بعد از کم کردن هزینه‌های بروکر).

 

شاید بپرسید بروکر چرا باید این کارو بکنه؟ بروکرها از اسپرد (همون اختلاف کوچولوی قیمت خرید و فروش) و گاهی از کمیسیون تو هر معامله‌ای که شما انجام میدید، پول درمیارن.

 

پس هرچی شما بیشتر معامله کنید، به نفع اون‌ها هم هست. یه نکته مهم اینه که شما خودتون درگیر این قرض گرفتن فیزیکی ارز نمی‌شید. همه این کارا الکترونیکی و خیلی سریع انجام میشه.

 

چه زمانی یک معامله‌گر وارد پوزیشن شورت می‌شود؟

 

درست مثل پوزیشن خرید، یه معامله‌گر وقتی به فکر فروش (پوزیشن شورت) میفته که تحلیل‌هاش بگن “به احتمال خیلی زیاد، این قراره بریزه!”.

 

این تحلیل می‌تونه شامل دیدن یه روند نزولی قوی و ادامه‌دار روی نمودار باشه، یا پیدا کردن الگوهای قیمتی که معمولاً بعدشون قیمت میاد پایین (مثل الگوی “سقف دوقلو”).

 

یا اینکه قیمت یه سطح حمایتی مهم رو بشکنه و بره پایین‌تر. از نظر خبرهای اقتصادی هم، اگه خبرهای بدی برای یه کشور بیاد، ارزش پول اون کشور میاد پایین و این برای ما یه سیگنال فروش میشه.

 

مثلاً فرض کنید بانک مرکزی انگلیس یه خبری میده که نشون از ضعیف شدن پوند داره. در این شرایط، خیلی‌ها میرن سراغ فروش جفت‌ارزهایی مثل GBP/USD.

 

یا مثلاً اگه از روی نمودار ببینید که قیمت AUD/USD (دلار استرالیا به دلار آمریکا) یه کانال نزولی ساخته و قیمت به سقف کانال خورده و داره برمیگرده پایین، اینم میتونه یه موقعیت خوب برای فروش باشه.

 

یه نکته تجربی جالب در مورد بازارهای نزولی اینه که گاهی ترس و وحشت باعث میشه قیمت‌ها خیلی سریع‌تر از وقتی که بازار صعودیه، سقوط کنن. اونایی که آماده گرفتن پوزیشن شورت هستن، می‌تونن از این حرکت‌های سریع، سودهای خوبی بگیرن.

 

چگونه بدون مالکیت یک دارایی، آن را می‌فروشیم؟

 

وقتی شما دستور فروش یه جفت ارز رو میدید، دارید یه کاری به اسم “فروش استقراضی” یا “Short Selling” انجام میدید.

 

بروکر شما، اون ارز اولی رو (که شما می‌خواید بفروشیدش) یا از منابع خودش یا از بقیه شرکت‌کننده‌های بزرگ بازار براتون “قرض” می‌گیره.

 

شما هم بلافاصله همون مقدار ارز رو به قیمت بازار می‌فروشید. پس شما در واقع اون ارز رو “مالک” نیستید، بلکه از بروکر قرض گرفتید.

 

قول دادید که بعداً، وقتی خواستید معامله فروش‌تون رو ببندید، همون مقدار ارز رو بهش برگردونید. کل امید شما هم اینه که بتونید اون ارز رو با قیمت کمتری بخرید و به بروکر پس بدید و از این تفاوت قیمت، یه سودی هم ببرید.

 

این روزا، این کار بیشتر از طریق قراردادهایی به اسم CFD (قرارداد مابه‌التفاوت) انجام میشه. تو این نوع قرارداد، شما اصلاً خود اون ارز رو به صورت فیزیکی نمیخرید و نمیفروشید.

 

بلکه فقط روی “تفاوت قیمت” اون ارز از وقتی که وارد معامله میشید تا وقتی که خارج میشید، حساب باز می‌کنید. این قراردادها کار رو برای بروکرها خیلی راحت کرده.

 

محاسبه سود و زیان در معاملات فروش

 

ببینیم حساب کتاب سود و زیان تو معاملات فروش چطور انجام میشه و چوری پول درمیاد یا خدای نکرده از دست میره.

 

فرض کنید شما یه لات استاندارد از جفت ارز GBP/USD رو تو قیمت ۱.۲۷۰۰ “می‌فروشید” (یعنی شورت می‌کنید).

 

حالا پیش‌بینی‌تون درست درمیاد و قیمت پوند نسبت به دلار میاد پایین و میرسه به ۱.۲۶۲۰. شما هم اینجا تصمیم می‌گیرید معامله رو با خرید مجدد پوند، ببندید.

 

ببینیم قیمت چقدر به نفع شما حرکت کرده: ۱.۲۷۰۰ (قیمتی که فروختید) – ۱.۲۶۲۰ (قیمتی که دوباره خریدید تا پس بدید) = ۰.۰۰۸۰ یا همون ۸۰ پیپ.

 

اگه ارزش هر پیپ برای یه لات استاندارد GBP/USD حدود ۱۰ دلار باشه، سود شما میشه: ۸۰ پیپ ضربدر ۱۰ دلار، یعنی ۸۰۰ دلار! به همین سادگی! شما از ریختن قیمت سود کردید.

 

حالا فرض کنیم بازار برعکس عمل کرد و قیمت به جای اینکه بیاد پایین، رفت بالا و رسید به ۱.۲۷۵۰ و شما اونجا معامله رو بستید.

 

چقدر خلاف جهت شما حرکت کرده؟ ۱.۲۷۵۰ (قیمتی که مجبور شدید بخرید) – ۱.۲۷۰۰ (قیمتی که فروخته بودید) = ۰.۰۰۵۰ یا ۵۰ پیپ. ضرر شما اینجا میشه: ۵۰ پیپ ضربدر ۱۰ دلار، یعنی ۵۰۰ دلار.

 

بازم یادآوری می‌کنم که اسپرد و سوآپ (اگه معامله‌تون بیشتر از یه روز باز بمونه) یه کوچولو روی این اعداد تاثیر میذارن.

 

تفاوت‌های کلیدی بین پوزیشن‌های خرید و فروش

 

بیایید یه جمع‌بندی سریع از فرق‌های اصلی این دو تا داشته باشیم که دیگه هیچ سوالی نمونه.

 

اولین و شاید مهم‌ترین فرق، جهت پیش‌بینی شما از بازار هست. وقتی “می‌خرید” (لانگ)، دارید میگید “به نظرم میره بالا!”. وقتی “می‌فروشید” (شورت)، دارید میگید “فکر کنم میاد پایین!”.

 

دومین تفاوت، تو نحوه ورود به معامله است. تو خرید، شما یه چیزی رو با پولتون تهیه می‌کنید. ولی تو فروش، شما یه چیزی رو از بروکر “قرض” می‌کنید، می‌فروشیدش، بعداً دوباره می‌خرید و پسش میدید.

 

بحث ریسک و پاداش هم یه کوچولو فرق می‌کنه. وقتی یه چیزی رو می‌خرید، نهایت ضررتون اینه که ارزشش صفر بشه. ولی سودتون می‌تونه خیلی زیاد باشه.

 

تو فروش استقراضی، سود شما نهایت اینه که قیمت اون چیز صفر بشه. اما اگه قیمت برخلاف انتظار شما همینطور بره بالا، ضرر شما هم از نظر تئوری می‌تونه خیلی زیاد باشه!

 

البته نترسید، بروکرها با چیزی به اسم “مارجین کال” جلوی این فاجعه رو می‌گیرن. ولی همین نشون میده که چرا “حد ضرر” تو معاملات فروش، حتی از خرید هم مهم‌تره.

 

یه تفاوت دیگه هم تو احساسات ما معامله‌گرهاست. خیلی از ماها، مخصوصاً اول کار، ناخودآگاه بیشتر به سمت “خرید” کشیده میشیم. چون برامون آشناتره.

 

اینکه بخوایم از “ریختن” قیمت‌ها پول دربیاریم، شاید اولش یکم سخت باشه. ولی یه معامله‌گر حرفه‌ای، با هر دو نوع معامله مثل هم رفتار می‌کنه.

 

آخرین نکته هم مربوط به هزینه‌های نگهداری پوزیشن برای شب‌های متوالی هست که بهش میگن “سوآپ”. این هزینه (یا گاهی درآمد!) به خاطر تفاوت نرخ بهره بین دو تا ارزی که دارید معامله می‌کنید، ایجاد میشه.

 

 

تفاوت‌های کلیدی بین پوزیشن‌های خرید و فروش
تفاوت‌های کلیدی بین پوزیشن‌های خرید و فروش

 

الزامات و ابزارهای مورد نیاز برای بهره‌مندی از بازار دوطرفه

 

حالا که با مفهوم بازار دوطرفه و معاملات خرید و فروش آشنا شدیم، وقتشه ببینیم برای اینکه بتونیم واقعاً از این قابلیت استفاده کنیم، به چه چیزهایی نیاز داریم.

 

خوشبختانه، این روزا با پیشرفت تکنولوژی و خدمات بروکرها، دسترسی به این امکانات خیلی ساده‌تر از قدیم شده.

 

اما شناخت دقیق این چیزها به ما کمک می‌کنه تا با آمادگی کامل و با بهترین ابزارها وارد این بازی بشیم.

 

اساساً سه تا چیز اصلی برای استفاده خوب از بازار دوطرفه لازمه:

 

۱. یه بروکر (کارگزار) درست و حسابی که امکان فروش استقراضی رو بده.

 

۲. یه پلتفرم معاملاتی خوب و روون برای تحلیل بازار و اجرای سریع معامله‌ها.

 

۳. و از همه مهم‌تر، دانش و مهارت کافی تو تحلیل بازار که بدونیم کی باید بخریم و کی بفروشیم.

 

در ادامه هر کدوم از این موارد رو بیشتر باز می‌کنیم.

 

نقش بروکرها در فراهم کردن امکان معاملات فروش استقراضی

 

اینکه ما می‌تونیم تو فارکس از ریختن قیمت‌ها هم پول دربیاریم، همه‌ش به لطف خدماتیه که بروکرها (کارگزارها) بهمون میدن.

 

بدون یه بروکری که این امکان رو فراهم کنه، ما به عنوان معامله‌گرهای معمولی، عملاً نمی‌تونیم از کاهش قیمت‌ها سودی ببریم.

 

بروکرها با استفاده از پول و اعتباری که دارن، یا با همکاری با بانک‌های بزرگ، این امکان رو ایجاد می‌کنن که شما بتونید ارزی رو که ندارید، “قرض” بگیرید و بفروشید.

 

یه بروکر خوب و کاردرست، نه تنها این امکان رو میده، بلکه این کار رو با شرایط منصفانه‌ای هم انجام میده. یعنی اسپرد (هزینه معامله) مناسبی بگیره، معامله‌ها رو سریع انجام بده، و ابزارهای خوبی برای مدیریت ریسک داشته باشه.

 

وقتی شما دستور فروش میدید، بروکر باید بتونه سریع اون ارز رو براتون جور کنه و معامله رو انجام بده. تو بازارهای پرنوسان فارکس، این سرعت خیلی مهمه.

 

تازه، بروکرها با دادن اهرم یا لوریج (Leverage) هم بهتون کمک می‌کنن تا بتونید با پول کمتر، معامله‌های بزرگ‌تری انجام بدید، چه خرید چه فروش.

 

البته اهرم مثل یه چاقوی دو لبه‌ست؛ همونطور که می‌تونه سودتون رو زیاد کنه، می‌تونه ضررتون رو هم چند برابر کنه. پس باید خیلی با احتیاط ازش استفاده کرد.

 

انتخاب یه بروکر معتبر که رگوله باشه (یعنی تحت نظارت قانونی باشه) و شرایط شفافی داشته باشه، یکی از اولین و مهم‌ترین قدم‌هاست.

 

استفاده از پلتفرم‌های معاملاتی

 

بعد از اینکه یه بروکر خوب پیدا کردید، ابزار اصلی شما برای کار تو بازار و انجام معامله‌های خرید و فروش، پلتفرم معاملاتیه.

 

این روزا پلتفرم‌های مختلفی هست، ولی معروف‌ترین و شاید پراستفاده‌ترینشون، همون متاتریدر (MetaTrader) خودمونه، چه نسخه ۴ چه نسخه ۵.

 

البته بعضی بروکرها پلتفرم‌های مخصوص خودشون رو هم دارن که اون‌ها هم می‌تونن خوب باشن. ولی متاتریدر یه جورایی استاندارد این کاره.

 

این پلتفرم‌ها به شما اجازه میدن تا قیمت‌های لحظه‌ای جفت ارزها رو ببینید، با کلی ابزار تحلیل تکنیکال مثل نمودار و خط و خطوط، بازار رو بررسی کنید.

 

و از همه مهم‌تر، دستورهای خرید و فروش خودتون رو با سرعت و دقت به بازار بفرستید. انگار که تو کابین خلبان نشستید و همه چیز دست شماست.

 

تو یه پلتفرم معاملاتی خوب، شما خیلی راحت می‌تونید با انتخاب جفت ارز و تعیین مقدار معامله، روی دکمه “Buy” (خرید) یا “Sell” (فروش) کلیک کنید و وارد معامله بشید.

 

همچنین می‌تونید همون موقع یا بعدش، “حد سود” (Take Profit) و “حد ضرر” (Stop Loss) هم برای معامله‌تون بذارید.

 

این دستورها به طور اتوماتیک معامله شما رو اگه قیمت به اون سطح‌ها برسه، می‌بندن و برای مدیریت معامله و کنترل ریسک خیلی خیلی مهمن.

 

خیلی از پلتفرم‌های جدید، امکانات باحال دیگه‌ای هم مثل معامله با یه کلیک، نمایش عمق بازار، و دسترسی به خبرهای اقتصادی هم دارن.

 

اینکه با پلتفرمی که ازش استفاده می‌کنید کامل آشنا باشید و قلقش دستتون باشه، برای اجرای درست استراتژی‌هاتون خیلی مهمه.

 

اهمیت تحلیل بازار برای تصمیم‌گیری جهت معامله (صعودی یا نزولی)

 

داشتن یه بروکر خوب و یه پلتفرم معاملاتی پیشرفته، ابزارهای لازم برای کار تو بازار دوطرفه فارکس رو به شما میده.

 

اما این ابزارها به خودی خود نمی‌تونن باعث موفقیت شما بشن. بخش اصلی و تعیین‌کننده تو معامله‌گری، توانایی شما تو تحلیل بازار و تصمیم‌گیری آگاهانه برای ورود به معاملات خرید یا فروش هست.

 

تحلیل بازار به شما کمک می‌کنه تا با بررسی عوامل مختلف، جهت احتمالی حرکت قیمت‌ها رو پیش‌بینی کنید و نقطه‌های ورود و خروج خوبی برای معامله‌هاتون پیدا کنید.

 

تو بازار فارکس، کلاً سه نوع تحلیل اصلی داریم که معامله‌گرها ازشون استفاده می‌کنن:

۱. تحلیل تکنیکال: این نوع تحلیل، بیشتر با چارت و نمودار قیمت و حجم معاملات سروکار داره. فرضش اینه که تاریخ تکرار میشه و از روی الگوهای گذشته قیمت میشه آینده رو پیش‌بینی کرد.

 

۲. تحلیل فاندامنتال یا بنیادی: این یکی میره سراغ دلیل و ریشه حرکت قیمت‌ها. یعنی عوامل اقتصادی، اجتماعی و سیاسی که روی ارزش ارزها تاثیر میذارن. مثل نرخ بهره، تورم، رشد اقتصادی، و خبرهای مهم.

 

۳. تحلیل احساسات بازار: این نوع تحلیل سعی می‌کنه بفهمه حال و هوای کلی معامله‌گرها نسبت به یه ارز یا بازار چطوریه. آیا بیشتریا خوش‌بینن یا بدبین؟

 

یه معامله‌گر موفق معمولاً تو یکی دو تا از این روش‌های تحلیلی حسابی استاد میشه و ازشون برای تصمیم‌گیری استفاده می‌کنه.

 

مثلاً، یکی ممکنه از تحلیل فاندامنتال برای فهمیدن جهت کلی و بلندمدت یه ارز استفاده کنه (مثلاً بفهمه دلار آمریکا قراره قوی بشه یا ضعیف).

 

بعدش با استفاده از تحلیل تکنیکال، دنبال نقطه‌های دقیق‌تر برای ورود و خروج از معامله تو همون جهت باشه.

 

بدون تحلیل درست، معامله کردن تو بازار دوطرفه، بیشتر شبیه شیر یا خط انداختن میشه تا یه کار حساب شده.

 

پس، وقت گذاشتن برای یادگیری و تمرین روش‌های مختلف تحلیلی، و پیدا کردن روشی که با شخصیت و هدف‌های شما جور دربیاد، خیلی خیلی مهمه.

 

استراتژی‌ها و تاکتیک‌های معاملاتی در بازار دوطرفه فارکس

 

استراتژی معاملاتی، یعنی یه سری قانون و روش از پیش تعیین شده که یه معامله‌گر برای پیدا کردن فرصت‌های معاملاتی، وارد شدن به معامله، مدیریت کردنش، و خارج شدن ازش (چه با سود چه با ضرر) ازشون پیروی می‌کنه.

 

بازار دوطرفه فارکس به خاطر اینکه دست آدم رو باز میذاره، جای خوبیه برای پیاده کردن کلی استراتژی مختلف. در ادامه به چند تا از روش‌های رایج اشاره می‌کنیم.

 

یادتون باشه که هر استراتژی نیاز به تمرین و آزمایش داره و باید با شرایط بازار و اخلاق خودتون هماهنگش کنید. هیچ استراتژی جادویی وجود نداره که برای همه و همیشه کار کنه.

 

دنبال کردن روند (Trend Following) در هر دو جهت بازار

 

یکی از روش‌های خیلی معروف و شاید بشه گفت ساده‌، دنبال کردن روند بازاره. اصل این استراتژی اینه که “روند، دوست شماست”.

 

معامله‌گرهایی که از این روش استفاده می‌کنن، سعی می‌کنن روندهای اصلی بازار (چه بالا رونده، چه پایین رونده) رو پیدا کنن و تو جهت همون روند وارد معامله بشن.

 

تو بازار دوطرفه، این استراتژی خیلی قشنگ جواب میده. اگه تحلیل شما نشون بده که یه جفت ارز تو یه روند صعودی قویه (یعنی قیمت هی داره سقف‌ها و کف‌های بالاتری می‌زنه)، شما دنبال فرصت‌های خرید تو نقطه‌های مناسب می‌گردید.

 

این نقطه‌های مناسب می‌تونه مثلاً وقتی باشه که قیمت یه کوچولو برمیگرده پایین و به یه سطح حمایتی یا یه میانگین متحرک می‌رسه.

 

به همین شکل، اگه یه روند نزولی قوی پیدا کردید (یعنی قیمت هی داره سقف‌ها و کف‌های پایین‌تری می‌زنه)، استراتژی شما این میشه که تو نقطه‌های مناسب (مثلاً وقتی قیمت یه کم میره بالا و به یه سطح مقاومتی می‌رسه) وارد پوزیشن فروش بشید.

 

ابزارهای تکنیکال مثل میانگین‌های متحرک، خطوط روند، کانال‌های قیمتی و اندیکاتورهایی مثل ADX می‌تونن بهتون کمک کنن تا قدرت و جهت روند رو بهتر تشخیص بدید.

 

مثلاً، فرض کنید جفت ارز EUR/USD چند هفته‌ست که تو یه کانال صعودی خوشگل داره حرکت می‌کنه. هر بار هم که به کف کانال می‌خوره، انگار یکی هولش میده بالا و میره سمت سقف کانال.

 

یه معامله‌گر که روند رو دنبال می‌کنه، ممکنه صبر کنه تا قیمت بعد از یه استراحت کوچیک، دوباره خودشو به نزدیکی کف کانال یا یه میانگین متحرک مهم (مثلاً ۵۰ روزه) برسونه.

 

بعد با دیدن نشانه‌های برگشت قیمت (مثلاً یه الگوی شمعی صعودی)، وارد پوزیشن خرید بشه. حد ضررشو میذاره یه کم پایین‌تر از کف آخری که زده، و حد سودش رو هم نزدیک سقف کانال یا یه مقاومت مهم دیگه.

 

این روش، هم برای روندهای صعودی به درد می‌خوره هم برای روندهای نزولی، و بازار دوطرفه این دست بازی رو بهمون میده.

 

استفاده از الگوهای قیمتی برای پیش‌بینی نقاط ورود و خروج

 

الگوهای قیمتی هم یکی دیگه از ابزارهای خیلی پرکاربرد تو تحلیل تکنیکاله که می‌تونن تو هر دو جهت بازار بهمون سیگنال بدن.

 

این الگوها، یه سری شکل‌های خاص هستن که تو نمودارهای قیمت هی تکرار میشن و انگار که دارن زبون باز می‌کنن و میگن معامله‌گرها تو اون لحظه‌ها چه حسی داشتن.

 

الگوها کلاً دو جورن: یکی الگوهای “ادامه‌دهنده روند” که معمولاً میگن روند قبلی یه استراحتی کرده و حالا میخواد ادامه پیدا کنه. یکی هم الگوهای “بازگشتی” که میگن ای دل غافل، روند انگار داره برمیگرده!

 

تو بازار دوطرفه، شما می‌تونید از هر دو نوع الگو استفاده کنید. مثلاً، الگوهای بازگشتی مثل “سر و شانه سقف” یا “سقف دوقلو/سه‌قلو” معمولاً آخرای یه روند صعودی دیده میشن و می‌تونن بگن که دیگه وقتشه به فکر فروش بیفتیم.

 

برعکسش، الگوهای بازگشتی مثل “سر و شانه کف” یا “کف دوقلو/سه‌قلو” آخرای یه روند نزولی شکل میگیرن و شاید بگن که فرصت خوبیه برای خرید.

 

الگوهای ادامه‌دهنده مثل “مثلث‌ها”، “پرچم‌ها” و “مستطیل‌ها” هم می‌تونن وسط یه روند صعودی یا نزولی بیان و بعد از اینکه الگو شکست، بهمون بگن که روند همچنان ادامه داره و میشه تو همون جهت وارد معامله شد.

 

از تجربه بگم، الگوی “پرچم صعودی” بعد از یه حرکت تند و تیز رو به بالا، خیلی وقتا نشونه خوبیه که قیمت بازم میخواد بره بالاتر.

 

تو این حالت، بعد از اینکه قیمت یه کم استراحت کرد (انگار که داره نفس تازه می‌کنه)، اگه خط بالایی پرچم رو به بالا بشکنه، میتونه سیگنال خوبی برای خرید دوباره یا اضافه کردن به خرید قبلی باشه.

 

استفاده از الگوهای قیمتی برای پیش‌بینی نقاط ورود و خروج
استفاده از الگوهای قیمتی برای پیش‌بینی نقاط ورود و خروج

 

معاملات بر اساس شکست سطوح حمایت و مقاومت (Breakout Trading)

 

معامله بر اساس شکست یا همون Breakout Trading یکی دیگه از استراتژی‌های پرطرفداره که خیلی خوب با بازار دوطرفه فارکس جور درمیاد.

 

این استراتژی میگه وقتی قیمت یه سطح کلیدی حمایت (Support) یا مقاومت (Resistance) رو با قدرت می‌شکنه و ازش رد میشه، به احتمال زیاد تو همون جهت به حرکتش ادامه میده.

 

سطوح حمایت، جاهایی هستن که قبلاً قیمت از ریختن بیشتر تو اونجاها وایساده و انگار یکی زیرشو گرفته. سطوح مقاومت هم برعکس، جاهایی هستن که قبلاً قیمت از بالا رفتن بیشتر تو اونجاها مونده و انگار به یه سقف خورده.

 

تو بازار دوطرفه، اگه قیمت یه سطح مقاومت مهم رو به سمت بالا بشکنه، این میتونه یه چراغ سبز برای خرید باشه، با این فکر که قیمت قراره بره بالاتر.

 

به همین شکل، اگه قیمت یه سطح حمایت کلیدی رو به سمت پایین بشکنه، این میتونه نشونه‌ای برای فروش باشه، با این فکر که قیمت قراره بریزه پایین‌تر.

 

برای اینکه مطمئن‌تر بشیم، معامله‌گرها معمولاً به حجم معاملات تو اون لحظه (اگه برای فارکس دقیق باشه) و اینکه قیمت بالای اون سطح شکسته شده بسته بشه هم توجه می‌کنن.

 

استفاده از حد ضرر تو معاملات شکست خیلی مهمه، چون گاهی وقتا این شکست‌ها الکی از آب درمیان و قیمت سریع برمیگرده سر جاش.

 

مثلاً، فرض کنید جفت ارز USD/CAD یه مدتی تو یه محدوده بین ۱.۳۵۰۰ (حمایت) و ۱.۳۶۵۰ (مقاومت) گیر کرده و بالا پایین میره.

 

اگه قیمت با یه کندل قوی صعودی، سطح مقاومت ۱.۳۶۵۰ رو بشکنه و بالای اون وایسه، یه معامله‌گر بریک اوت ممکنه وارد پوزیشن خرید بشه و حد ضرر خودشو یه کم پایین‌تر از اون سطح شکسته شده (مثلاً ۱.۳۶۲۰) بذاره.

 

اشاره به مفهوم هجینگ (Hedging)

 

گرچه هجینگ (Hedge کردن) خودش به تنهایی یه استراتژی برای پول درآوردن از هر دو طرف بازار نیست، اما یکی از کاربردهای مهم فهمیدن بازار دوطرفه است.

 

هجینگ یعنی یه کاری کنیم که ریسک یه معامله دیگه‌مون کمتر بشه یا پوشش داده بشه. تو بازار فارکس، بعضی وقتا معامله‌گرها از این روش استفاده می‌کنن.

 

مثلاً، اگه یه نفر یه خرید بزرگ روی یه جفت ارز داره و نگران یه خبر مهمیه که قراره بیاد و ممکنه قیمت رو خیلی تکون بده، شاید تصمیم بگیره یه فروش کوچیک‌تر و کوتاه‌مدت روی همون جفت ارز یا یه جفت ارز دیگه که برعکس اون حرکت می‌کنه، باز کنه.

 

این کار برای اینه که اگه قیمت یهو برخلاف انتظارش حرکت کرد، ضرر معامله اصلیش با سود این معامله کوچیک‌تر جبران بشه یا کمتر بشه.

 

البته، قانون‌های مربوط به هجینگ تو بروکرهای مختلف و کشورهای مختلف می‌تونه فرق کنه. مثلاً تو آمریکا، معمولاً نمیشه روی یه جفت ارز تو یه حساب هم خرید داشته باشی هم فروش.

 

اما فهمیدن اینکه میشه از هر دو جهت بازار برای مدیریت ریسک کلی سبد معاملاتی استفاده کرد، یکی از نتایج فهم عمیق بازار دوطرفه است. این یه بحث یکم پیشرفته‌تره که باید بیشتر در موردش مطالعه کرد.

 

اشاره به مفهوم هجینگ (Hedging)
اشاره به مفهوم هجینگ (Hedging)

 

مزایا و ملاحظات مهم در بازار دوطرفه فارکس

 

بریم که یه جمع‌بندی کوتاه از خوبی‌های اصلی این نوع بازار و همچنین بعضی از نکته‌ها و ریسک‌های مهمی که باید همیشه حواسمون بهشون باشه، داشته باشیم.

 

اگه هم فرصت‌ها رو بشناسیم هم چالش‌ها رو، با دید بازتر و آمادگی بیشتری می‌تونیم تو این بازار فعالیت کنیم.

 

افزایش فرصت‌های معاملاتی

 

بزرگترین خوبی بازار دوطرفه، اینه که فرصت‌های پول درآوردنمون تقریباً دو برابر میشه.

 

دیگه لازم نیست فقط منتظر بازارهای صعودی باشیم. یه روند نزولی قوی، یه شکست رو به پایین از یه سطح حمایتی، یا یه الگوی بازگشتی که میگه قیمت میخواد بریزه، همه‌شون می‌تونن فرصت‌هایی برای سود کردن از طریق فروش باشن.

 

این دست بازی، مخصوصاً وقتایی که بازارها جهت خاصی ندارن و یا تو فاز استراحت طولانی هستن، خیلی به درد می‌خوره.

 

معامله‌گری که فقط بلده بخره، ممکنه تو اینجور وقتا برای مدت طولانی بیکار بمونه. اما کسی که بازار دوطرفه رو بلده، همچنان می‌تونه دنبال فرصت باشه (چه خرید چه فروش). این یعنی استفاده بهتر از وقت و سرمایه.

 

پتانسیل کسب سود در بازارهای نزولی

 

بازارهای مالی که همیشه بالا نمیرن. وقتایی هست که رکود میشه، بحران اقتصادی پیش میاد، یا قیمت‌ها بعد از کلی رشد، یه نفسی تازه می‌کنن و میان پایین.

 

تو بازارهای یه طرفه، این دوره‌ها معمولاً برای خیلی‌ها یعنی کم شدن فعالیت و ضرر.

 

اما بازار دوطرفه فارکس این امکان رو میده که حتی وقتی قیمت‌ها دارن می‌ریزن و بازار حالش خوب نیست هم بشه دنبال سود بود.

 

این توانایی، مخصوصاً برای کسایی که کوتاه‌مدت یا میان‌مدت کار می‌کنن و می‌خوان از هر نوسانی تو بازار استفاده کنن، خیلی جذابه.

 

یه مثال از تجربه بگم، وقتایی که یه بحران مالی جهانی پیش میاد یا یه اتفاق سیاسی خیلی بد میفته، معمولاً پول از بازارهای پرریسک فرار می‌کنه و میره سمت ارزهای امن (مثل دلار آمریکا یا ین ژاپن).

 

اون موقع، کسایی که فروش استقراضی رو بلدن، می‌تونن از فروش ارزهای ضعیف شده در برابر این ارزهای امن، سودهای خوبی بگیرن.

 

ریسک‌های مرتبط با معاملات فروش

 

کنار همه خوبی‌هاش، معاملات فروش استقراضی (Short Selling) یه سری ریسک‌های خاص خودش رو هم داره که باید خیلی حواسمون بهشون باشه.

 

یکی از فرق‌های نظری مهم بین ریسک خرید و فروش اینه که وقتی یه چیزی رو می‌خرید، نهایت ضررتون اینه که ۱۰۰٪ پولی که گذاشتید از دست بره (یعنی اگه قیمت اون چیز صفر بشه).

 

اما تو معامله فروش، چون قیمت یه چیزی از نظر تئوری می‌تونه بی‌نهایت بره بالا، پتانسیل ضرر شما هم از نظر تئوری بی‌نهایته!

 

البته نگران نشید، تو عمل، بروکرها با یه چیزی به اسم “مارجین کال” (Margin Call) جلوی اینجور فاجعه‌ها رو می‌گیرن.

 

مارجین کال یعنی وقتی ضررهای باز شما تو حسابتون اونقدر زیاد میشه که دیگه پولی که تو حسابتون مونده، برای نگه داشتن معامله‌های بازتون کافی نیست.

 

اون موقع، بروکر ممکنه ازتون بخواد که پول بیشتری به حسابتون بریزید، یا اینکه خودش بعضی از معامله‌های ضررده شما رو ببنده تا حسابتون منفی نشه.

 

این ریسک مخصوصاً تو معاملات فروشی که با اهرم (لوریج) بالا انجام میشن و قیمت برخلاف انتظار شما خیلی میره بالا، می‌تونه خیلی جدی باشه.

 

استفاده درست از دستور حد ضرر و مدیریت دقیق حجم معامله‌ها تو پوزیشن‌های فروش، خیلی خیلی مهمه.

 

اهمیت مدیریت ریسک در هر دو نوع معامله

 

چه دارید می‌خرید، چه می‌فروشید، مدیریت ریسک باید همیشه اولویت اولتون باشه.

 

بازار فارکس یه بازار پرنوسانه و هیچ تضمینی برای موفقیت تو هیچ معامله‌ای وجود نداره. پس، قبل از اینکه وارد هر معامله‌ای بشید، باید بدونید که حداکثر چقدر از پولتون رو حاضرید تو اون معامله ریسک کنید.

 

قانون‌های رایج مدیریت ریسک معمولاً میگن:

 

بیشتر از ۱٪ تا ۲٪ کل پولتون رو تو یه معامله تنها ریسک نکنید.

 

همیشه از دستور حد ضرر (Stop Loss) استفاده کنید تا جلوی ضررهای بزرگ رو بگیرید.

 

برای هر معامله یه نسبت خوب بین ریسکی که می‌کنید و سودی که انتظار دارید (مثلاً حداقل دو یا سه برابر ریسک) در نظر بگیرید.

 

با حجم خیلی بزرگ نسبت به پولی که دارید وارد معامله نشید (یعنی از اهرم بیش از حد استفاده نکنید).

 

این قانون‌ها، چه بازار صعودی باشه چه نزولی، و چه برای خرید باشه چه برای فروش، به یه اندازه مهمن.

 

بازار دوطرفه فرصت‌های بیشتری ایجاد می‌کنه، اما این فرصت‌ها نباید باعث بشن که مدیریت ریسک رو فراموش کنیم.

 

یه حرف معروفی بین معامله‌گرهای قدیمی هست که میگن:

“Rule No.1: Never lose money. Rule No.2: Never forget rule No.1.” – Warren Buffett
ترجمه: “قانون شماره ۱: هرگز پول از دست نده. قانون شماره ۲: هرگز قانون شماره ۱ را فراموش نکن.” – وارن بافت
این جمله، هرچند که به نظر ساده میاد، ولی عمق اهمیت حفظ سرمایه رو نشون میده.

 

جمع‌بندی: چرا بازار دوطرفه فارکس برای معامله‌گران جذاب است؟

 

بازار دوطرفه فارکس یه دنیای خیلی خاص با کلی امکانات و قابلیت‌های جورواجوره.

 

این ویژگی، به معامله‌گرها اجازه میده تا بتونن استراتژی‌های خیلی متنوع‌تری رو پیاده کنن و خودشون رو با هر شرایطی تو بازار وفق بدن.

 

فهمیدن عمیق و استفاده درست از معاملات خرید (Long) و فروش (Short)، یکی از اون مهارت‌های کلیدیه که برای موفقیت همیشگی تو این بازار پرهیجان لازمه.

 

انعطاف‌پذیری بالا در انتخاب جهت معامله

مهم‌ترین چیزی که بازار دوطرفه به ما میده، انعطاف‌پذیری فوق‌العاده است. دیگه مجبور نیستیم فقط چشم به راه روندهای صعودی باشیم.

 

هر حرکتی تو قیمت، چه بالا بره چه پایین بیاد، می‌تونه یه فرصت خوب باشه، البته به شرطی که تحلیل درستی پشتش باشه.

 

این انعطاف به شما اجازه میده تا تو همه جور بازاری، از رونق گرفته تا رکود، فعال بمونید و دنبال سود باشید.

 

این موضوع مخصوصاً برای کسایی که تمام وقت یا پاره‌وقت به این کار مشغولن و می‌خوان از وقتشون بهترین استفاده رو ببرن، خیلی مهمه.

 

توانایی تطبیق با شرایط مختلف بازار

بازارهای مالی که یه جا بند نمیشن! دائماً در حال تغییرن. چیزی که امروز یه استراتژی عالیه، ممکن فردا دیگه جواب نده.

 

توانایی معامله تو هر دو جهت بازار، به شما این قدرت رو میده که استراتژی‌هاتون رو با شرایط جدید تطبیق بدید.

 

اگه بازار از حالت رونددار دربیاد و بره تو فاز استراحت، یا اگه یه خبر غیرمنتظره جهت کلی بازار رو عوض کنه، شما با داشتن ابزار معامله تو هر دو جهت، شانس بیشتری برای واکنش مناسب و حتی پول درآوردن از این تغییرات دارید.

 

این سازگاری، یکی از ویژگی‌های معامله‌گرهای باتجربه و موفقه.

 

بازار دوطرفه فارکس، با همه فرصت‌هایی که داره، نیاز به دانش، مهارت، صبر و حوصله، و مدیریت ریسک قوی داره. امیدوارم این گپ و گفت خودمونیمون به شما کمک کرده باشه تا این قابلیت رو بهتر بفهمید و هوشمندانه‌تر ازش استفاده کنید.

 

سوالات متداول در مورد بازار دوطرفه فارکس

 

۱. بازار دوطرفه فارکس یعنی چی دقیقاً؟

یعنی شما هم می‌تونید از بالا رفتن قیمت یه جفت ارز پول دربیارید (با معامله خرید یا لانگ)، هم از پایین اومدنش (با معامله فروش یا شورت). خیلی ساده!

۲. چطوری میشه از ریختن قیمت‌ها تو فارکس سود کرد؟

با گرفتن یه پوزیشن فروش (شورت). یعنی شما یه ارزی رو از بروکر قرض می‌کنید، می‌فروشیدش، و امیدوارید بعداً که قیمتش اومد پایین، دوباره بخریدش و به بروکر پس بدید. تفاوتش میشه سود شما.

 

۳. معامله فروش (شورت کردن) خطرناک‌تر از خریده؟

از نظر تئوری، چون قیمت می‌تونه بی‌نهایت بره بالا، ضرر فروش هم می‌تونه بی‌نهایت باشه. ولی تو عمل، با حد ضرر و مدیریت بروکر، این ریسک کنترل میشه. مهم اینه که تو هر دو حالت (خرید و فروش) حواستون به مدیریت ریسک باشه.

 

۴. برای کار تو بازار دوطرفه چی لازم دارم؟

یه بروکر خوب که امکان فروش استقراضی رو بده، یه پلتفرم معاملاتی روون (مثل متاتریدر)، و از همه مهم‌تر، بلد بودن تحلیل بازار.

 

۵. “حد سود” و “حد ضرر” تو این بازار چی‌کار می‌کنن؟

حد سود (Take Profit) یعنی معامله‌تون با سود اتوماتیک بسته بشه. حد ضرر (Stop Loss) هم یعنی با یه ضرر مشخص و کنترل‌شده بسته بشه. استفاده از هر دوتاشون تو همه معامله‌ها (چه خرید چه فروش) واجبه.

 

۶. میشه همزمان هم یه چیزی رو خرید هم فروخت (روی یه جفت ارز)؟

بستگی به بروکرتون و قانون‌های کشوری که توش هستید داره. بعضی جاها (مثل آمریکا) نمیشه این کارو مستقیم کرد. ولی بعضی بروکرها اجازه میدن.

 

۷. کدوم استراتژی برای بازار دو طرفه فارکس از همه بهتره؟

هیچ استراتژی “بهترینی” وجود نداره. روش‌هایی مثل دنبال کردن روند، استفاده از الگوهای قیمتی، و معامله با شکستن سطوح، همه‌شون تو بازار دوطرفه جواب میدن. باید ببینید کدوم به درد شما می‌خوره.

 

۸. “مارجین کال” تو معاملات فروش یعنی چی؟

مارجین کال یعنی وقتی ضررهاتون اونقدر زیاد میشه که دیگه پولی تو حسابتون برای نگه داشتن معامله نمونده. اون موقع بروکر ممکنه معامله‌هاتون رو ببنده. این ریسک تو معامله با اهرم بالا، چه خرید چه فروش، هست.

5/5 - (5 امتیاز)
اشتراک در
اطلاع از
guest
0 نظرات
تازه‌ترین
قدیمی‌ترین
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها